سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Manotanhaeiam

#جهامی مهربان تر

زنان یک جامعه را محدود کنید آنها را تو سری خور و
حقیر کنید.تمسخرشان کنید،کاری کنید تا بزرگترین آرزویشان ازدواج و بزرگترین هنرشان آشپزی و خیاطی باشد.بلایی بر سر آنها بیاورید تا از اجتماع بترسند.تخم تفکری در ذهن پدرانشان بکارید تا ایمان بیاورند دخترانشان را باید در قفس پرورش دهند.کتاب علم و قلم را از دخترانشان بگیرید و به جای آن ملاقه و نخ و سوزن به دستشان بدهید،با جوانانشان کاری کنید که از جنس مخالفشان دور باشند و لی تمام افکارشان پیش آنها. و هر کسی که برای آزادی زنان تلاش کرد را بنده شیطان و دشمن خدا بنامید

من تضمین میدهم همچین جامعه ایی،هزار سال هم بگذرد،پیشرفت نخواهد کرد.

#وینستون_چرچیل

4آذر روز جهانی منع خشونت علیه زنان
بیایید جهان مهربان تری بسازیم


+ نوشته شده در چهارشنبه 95/9/10ساعت 1:45 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




سکوت کن!..


هنگامی که نمیدانى چه بگویى، چه پاسخ دهى و یا چطور بگویى فقط سکوت کن!
گاهى نگفتن شیرین تر از گفتنِ سخنانِ آشفته است که در لحظه تو را سبک میکند... در آن لحظه سکوت کن.
یک وقتهایی سعى کن چشمانت را ببندی بر حرفهای نیش دار، سکوت کنى و به زبانت اجازه دهى سکوت را تمرین کند...
آن روزها که نفهمیدی چه شد و از کجا بر سرت آوارِ مصیبت آمد، کسى را
مقصر نکن سکوت کن تا دلیلِ اصلى را، در آرامش بیابى!
دقیقه هایى که حسِ انفجار در سلولها?ت تو را از درون م?خورد سکوت
را تجربه کن که ذهنت با آرامش با قلبت مشورت کند و تصمیمى درست
بگیرد.
یک وقت هایى " سکوت" پاسخِ همه ی دردهاست.


+ نوشته شده در چهارشنبه 95/9/10ساعت 1:3 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




:)

Image result for ?برف?‎


+ نوشته شده در پنج شنبه 95/9/4ساعت 4:5 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




barf

Image result for ?برف?‎


+ نوشته شده در پنج شنبه 95/9/4ساعت 4:3 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




برف...

و تازه می‌فهمم
که برف خستگیِ خداست
آن قدر که حس می‌کنی
پاک کُنش را برداشته
می‌کشد روی نام من
روی تمام خیابان‌ها
خاطره‌ها...


+ نوشته شده در پنج شنبه 95/9/4ساعت 2:52 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




...

هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت؟

من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست ...

چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
 زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
 زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است ...

من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم!
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد
.....
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد سهراب!
کفش هایم کو؟ سهراب سپهری

  

 


+ نوشته شده در دوشنبه 95/3/31ساعت 4:56 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




تو...

  



تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفی نیست
اما
نفسم می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست !


+ نوشته شده در دوشنبه 95/3/31ساعت 4:55 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




سهراب

قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق ، تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس.
و عشق ، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.


"سهراب سپهری / گزیده‌ای از شعر: مسافر"دوست داشتن


+ نوشته شده در دوشنبه 95/3/31ساعت 4:54 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




زندگی خواهم کرد...

   زندگی خواهم کرد
نه در انبوه تصاویر و تعابیر سیاه
زندگی خواهم کرد
پشت یک پنجره ی باز شده رو به عبور،
در دل غربت یک دانه ی پنهان شده در بستر خاک،
مثل یک ذرّه ی رقصنده به موسیقی نور
فارغ از ثانیه هایی که مرا می پویند،
فارغ از خاطره هایی که مرا می جویند،
زیر امنیّتِ بی منّتِ یک سنگ سپید
با صمیمانه ترین واژه ی ابراز امید
در تنِ تُردترین ریشه که لمسم کند از عمق زمین،
نور خواهم نوشید
شور خواهم پاشید
خالی از وسوسه، افسوس، فریب.
بی تعلق به زمان..بی تعلق به مکان
من در آغوش پر از مهر زمین
من در آرامش بی خدشه ی خاک
تهی ازبغض و پریشانی و درد
زندگی خواهم کرد….


+ نوشته شده در یکشنبه 95/3/30ساعت 7:0 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




love...

زیاده خواه نیستم !

جاده‌ ی شمال

یک کلبه ی جنگلی‌ …

یک میز کوچک چوبی

با دو تا صندلی

کمی‌ هیزم، کمی‌ آتش،مه‌ِ جنگلی‌

کمی‌ تاریکی ‌_ محض،

کمی‌ مستی،کمی‌ مهتاب…

و بوی یـار.. و بوی یـار.. و بوی یـار …

…تـو باشی،مـن باشم و …هــیچ !

دنــــیــا هــم ارزانی خـــودشـــــان …


+ نوشته شده در یکشنبه 95/3/30ساعت 3:4 عصر توسط hadis نظرات ( ) |




   1   2   3   4      >